برشی از کتاب:
باز هم سکوت و سکوت…
قدمهایمان را کنار هم میچینیم.
دست و دلم برای اقرار لرزیده است.
کنار این مرد میشود دست همهی اتفاقهای بد را گرفت، تا حق نداشته باشند هرجای زندگیات که دوست دارند بیفتند.
کنارش میشود برای تمام بدبختیها پشتچشم نازک کرد و سرسختانه حریف قدرتری طلبید.
میشود برای چند لحظه هم که شده مزه خوشبختی را با تمام جان چشید.
میشود یک دل سیر خندید و اصلا نگران بعدش نبود که روزگار میخواهد تلافی این خنده را از کدام پهلویت در بیاورد!
کنار این مرد حتی میشود در کوچه پسکوچههای رعب انگیز و تاریک کابوس قدم زد و لذت برد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.