– لازم نیست بدونم. اون چه می دونم اینه که دختری که کس و کار داشته باشه ، این جوری شوهر نمی کنه. صبر می کنه تا بزرگترای پسر برن خواستگاریش. تو اگه خیالت از بابت خانواده و فامیلش راحت بود این دعوا رو قبل از کثافت کاریت می کردی! راضیم می کردی این جا یا هرجای دیگه ی دنیا ، برم خواستگاریش.
دو خانواده همدیگه رو می دیدیم، می شناختیم ، حرف می زدیم و قرارو مدار می ذاشتیم ، نه این مدلی.حالا چرا نذاشتی ما دو خانواده ، البته اگه از اون طرف خانواده ای وجود داشته باشه ، با هم روبرو بشیم ، الله اعلم. خدا می دونه که چه ریگی به کفش شماهاس.می گی عقدش کردی ، باشه.قبول می کنم که حرومی نبودین ولی توقع تبریک و پذیرش از من نداشته باش .من عاقت نمی کنم ، نفرینتم نمی کنم ولی ازت دل چرکینم .تو که اینطور بی کس و کار بودی ، از این به بعدم باش.
دیگه اسم مارو نیار،به این خونه تلفن نزن و سراغمون نیا،مگرروزی که واقعا از این کارت پشیمون بشی.تا اون روز که مطمئنم زیادم دور نیست ،حتی دلم نمی خواد صداتو بشنوم .می دونم یه روز دست از پا درازتر بر می گردی و می گی اشتباه کردم ،فقط بدون اون در این خونه به روت بازه.
نه سرزنش می شی ،نه تحقیر ولی قبل ازاون ، فکر مارو از سرت بیرون کن .مدیون من می شی اگه حتی تلفن بزنی، این حرفه اخرمه.و گوشی را روی دستگاه تلفن کوبید. حاج خانم که همه چیز دستگیرش شده بود ،ریز ریز گریه می کرد.
فردوس –
این رمان واقعا عالیه من که خیلی از خوندمش لذت بردم چندین بار هم مطالعه کردم.چند سال پیش خریدم رمان خوب و پر مغزیه برای نویسنده آرزوی موفقیت و توفیق میکنم.