قسمتی از رمان:
فنجانی اسپرسو ریخته میشود و …
صدای تاب زنگ زده در گوشه خانه به خاکستر نشسته، صدای انفجار کلبهای در دل جنگل، احساس یخزدگی دستبندها روی دستهای بیگناه، احساس گرفتن یک ماهی توی دست و لیز خوردنش و افتادنش در میان آغوش رقیب، احساس حباب بودن در برابر کسی که واژه عشق را برایت هجی کرده
و در آخر حماقت!
شاید نوای هنگ درام بتواند دردها را تسکین دهد و فنجان اسپرسو، شکلات تلخ، سرطان، سیگار شکلاتی، کابوس و مرهم به انتها برسند.
اخطار: کتابی که باید دوبار خوانده شود!
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.