برشی از کتاب:
نگو دوستت دارم! آخرین نسل باقیمانده از کرگدنهای قلبم پا تیز میکنند. هی میدوند و میدوند، ضربان قلبم بالا میرود. کرگدنها خیس از عرق میشوند…
جدی میگیرند… حرف آدم که نمیفهمند، جدی میگیرند… کار دست خودشان میدهند… فریاد میکشند. محکمتر پا میکوبند بر سینهام… همین کرگدنهای سرکش تکیه میدهند به بازوهایت… عاشق میشوند.
کرگدنها زبان آدم نمیفهمند؛ عاشق میشوند و باور میکنند دوستشان داری… آنوقت، وقتی بروی آخرین نسل کرگدنها منقرض میشوند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.