برشی از کتاب:
روی دلش مانده بود این که عادل حتی یک لحظه هم این راه رفته را، این قضاوت تمام شده را، بر نگشته بود و بر هم نمیگشت. البته حق هم میداد. به برادرانههای عادل و غیرتش حق میداد. برای برادری که راز مگوی دل رفیقش را میدانست، چه دلیلی قانعکنندهتر و بهتر از کینهی داریوش میتوانست باشد؟ آن هم کینهای که از سر عشق و خواستن بود؛ که عشق، همانجور که میتواند مهر و محبت را شدت بدهد، قادر است قدرت کینه را هم صد برابر کند و همهچیز، همهی رابطهها و نزدیکیها را بشوید و ببرد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.